با بازی شجاعت بین دوستان بسراغ تریاک پدرش رفت اعتیاد دختر به تریاک و اعتیاد زنان به تریاک جریان از یک شرط بندی آغاز شد. روز که آتنا و دوستانش در یک دورهمی، هر کدام کار احمقانه ای را در بازی حقیقت یا شجاعت می خواستند انجام دهند. آتنا تنها ۱۴ سال دارد و اما سن کم و روحیه خشن و روح سرکشش او را مدام در مرز اخراج از مدرسه قرار می داد. از آنجایی که پدر او معتاد و مادری بی اقتدار اما متدین داشت نقش بیماری اعتیاد و میل لذت طلبی حتی با یک بار مصرف، او هر آنچه می خواست انجام می داد.مادر آتنا تعریف می کند، که دخترش تنها ۱ سال داشت، که همسرش در دام اعتیاد گرفتار شد. برای همین هم او تنها به یک فرزند بسنده کرد و تصمیم گرفت که نیروی خود را برای تربیت تنها دخترش بگذارد. پدر آتنا کارمند بانک بود و وضع مالی خیلی خوبی داشتند. برای همین نیز آتنا در بهترین شرایط زندگی می کرد و در بهترین مدارس درس می خواند.
اعتیاد دخترم به تریاک اعتیاد زنان مواد تریاک
اعتیاد دخترم به تریاک اعتیاد زنان مواد تریاک اعتیاد و بی توجهی پدر به تنها دخترش از او دختری بسیار حسود و طالب محبت بار آورده بود که تحمل هیچ گونه ناملایمتی در زندگی را نداشت. مدام در کوچه و مدرسه با همکلاسی ها و افرادی که طبق میلش رفتار نمی کردند گلاویز می شد و مانند مردان آن ها را زیر مشت و لگد می گرفت. این روند ادامه داشت تا اینکه آتنا به دبیرستان رفت و در آنجا اکیپی تشکیل داد و کمک نوچه هایش به اخاذی و زورگویی می پرداخت.
بلکه او به خاطر اعتیاد پدرش از او باج می گرفت و با نهایت بی احترامی با وی حرف می زد. همین روند ادامه داشت، تا اینکه در یک بازی که نامش جرات و حقیقت بود، او تصمیم گرفت به استفاده از مواد مخدر بپردازد. جریان این بازی از آن قرار بود که روزی آتنا و دوستانش به همراه دوست پسرهایشان که برای تفریح به خارج از تهران رفته بودند
آغازگر مصرف مواد مخدر بود + آموزش پیشگیری اعتیاد
آموزش پیشگیری اعتیاد به گل خانواده و جامعه بسیار مهم میباشد و در ادامه دوستان او که خود دست کمی از آتنا نداشتند از او خواستند که به مصرف مواد مخدر بپردازد. آتنا در ابتدا جا خود، اما چون نمی خواست به اصطلاح جلوی دوستاش کم بیاورد، قبول کرد. مشکل آنجا بود که او تا به آن روز هرگز مواد مخدر مصرف نکرده بود، اما می دانست که از کجا می تواند تهیه کند.
بعد از بازگشت به خانه، آتنا به سراغ تریاک های پدر رفت و حدود ۱۰ گرم از آن را برداشت. روز بعد در یکی از پارک ها قرار گذاشته بودند، تا آتنا به وعده خود عمل کند. همه در محل مورد نظر حاضر بودند و منتظر آتنا تا تریاک را بخورد. ترس تمام وجود دختر را فرا گرفته بود، اما غرور و تکبرش مانع از انجام این عمل احمقانه می شد. چشمانش را بست و تمام ۱۰ گرم را قورت داد. همه با دست زدن و هورا کشیدن او را به خاطر جراتش تشویق کردن و او نیز که توانسته بود دوباره جایگاهش را در میان دوستانش تثبیت کند، خوشحال بود. در کنار هم مشغول خوش گراندن بودند، که ناگهان آتنا احساس سرگیجه و دل درد شدیدی شد. چند دقیقه بعد نیز غش کرده و روی زمین افتاد. دوستانش که وضعیت او را دیدند، از ترس پا به فرار گذاشتند و آتنا چند ساعتی در همان حال در پارک رها شده بود.
نتیجه مصرف مواد مخدر و ترک اعتیاد پدر
چشم که باز کرد در بیمارستان بود و لوله های قرار داده شده در گلو و بینی اش اجازه صحبت کردن به او نمی داد. پدر و مادرش با چشمانی اشک بار او را از پشت شیشه اتاق ICU تماشا می کردند. پزشک به آن ها گفته بود که اگر کمی دیرتر به بیمارستان منتقل می شد، مرگ دخترشان قطعی بود.
تجربه ی حاصل زنگ خطری برای پدر آتنا شده بود و او تریاک و اعتیاد به شیشه را با متادون جایگزین کرد و کم کم برای همیشه مواد مخدر را کنار گذاشت. آتنا نیز که از آن رفتار درس خوبی گرفته بود، دور دوستاش را خط کشید و مدرسه اش را تغییر داد.
پایان متن.
نیلوفر ساکی
پاسخ دهید