از آنجایی که خود در محله ای بزرگ شده بودم که دسترسی به مواد مخدر در آن بسیار آسان بود، چند تن از جوانان محل را برای این کار انتخاب کردم. آن ها نیز بعد از امتحان کردن مواد، قول همکاری دادند. از آن روز به بعد هم زندگی آن ها زیر و رو شد هم من. دیگر ساخت از من بود و پخش از آن ها.آزمایشگاه شیمی تا تولید مواد مخدر
تولید موادمخدر شیشه و گل
ماهانه از این طریق چقدر درآمد داشتی؟
بستگی به بازار داشت. مثلا در ایام تعطیلات، نوروز و تابستان ها که جوانان بیشتر خوشگذرانی می کنند، فروش بالا است. اما اگر بخواهم یک رقم تقریبی بگویم، به طور متوسط روزی ۱۰ میلیون تومان فروش داشته ام.
چگونه به چنگال ماموران افتادی؟
حماقت یکی از توزیع کنندگانم بود. صد بار به آن ها گفته بودم که به بچه های زیر ۱۵ سال مواد ندهند؛ اما آن ها گوششان بدهکار نبود. بالاخره ندانم کاری یکی از آن ها سر مرا نیز به باد داد. جریان از این قرار بود که یکی از ساقی هایم مقداری شیشه را به یک بچه ۱۴ می دهد. بچه نیز که بار اولش است شیشه مصرف می کند، دچار تشنج شده و راهی بیمارستان می شود. پدر بچه گویا خود مامور آگاهی بوده است. برای همین بعد از به هوش آمدن بچه، اصلا او را بازخواست نکرده و اجازه می دهد که بار دیگر به سراغ ما بیاید.
هنگام خرید بود که ماموران ساقی را دستگیر می کنند؛ بعد هم تحت بازجویی قرار می دهند. در بازجویی ها ساقی را می ترسانند و قول تخفیف مجازات در ازای لو دادن تولید کنند و سایر ساقی ها را به او می دهند. او نیز که بسیار ترسو و منافع طلب بود، همه ما را در این چاه انداخت.
از کار خود پشیمان نیستی؟
پشیمانی…
برای کار من پشیمانی وجود ندارد. شما بگویید با دو بچه باید چگونه زندگی می کردم. بدون خانه، بدون سرپناه، بدون خانواده و همسری که حمایتم کند. نه خانم، پشیمان نیستم زیرا چاره ای جز این کار نداشتم. یعنی چاره ای برایم نگذاشتند. هرجا که خواستم کار کنم باید هم تن فروشی می کردم و هم کار. اگر هم شغلی بود آنقدر درآمدش کم بود که اصلا نمی شد حتی نان شب بچه هایم را تامین کنم. لطفا با من از پشیمانی صحبت نکنید. خدا رو شکر می کنم در این چند سال توانسته ام سرپناه و مقداری پول برای بچه هایم کنار بگذارم و آن ها را دست انسان امینی داده ام که بعد از خودم از آن ها مراقبت کند.
آیا از سرنوشتی که برایت رقم خواهد خورده آگاه هستی؟
بله. کاملا. همان اوایلی که می خواستم کارم را شروع کنم از تمامی خطرات آگاه بودم. در حقیقت من چشم بسته وارد این کار نشدم. در محله ما بسیاری را برای توزیع و یا تولید مواد اعدام کرده اند. می دانم که حکمم اعدام است. آن را می پذیرم و مشکلی با آن ندارم. فقط امیدوارم بعد از مرگ من، دیگر ریشه اعتیاد هم از این کشور برچیده شود.
پایان متن.
نیلوفر ساکی
پاسخ دهید