تاریخ بروز رسانی مرداد ۳, ۱۴۰۳
شماره تماس مشاوره ترک اعتیاد تریاک زنانه اعتیاد به مواد مخدر تریاک با مشوق همسرم داستان زندگی من بسیار دردناک است. داستان یک بازنده که به خاطر یک عشق دروغین تمام ثروت، اعتبار، آبرو و آینده اش را از دست داد. نامم نگین است و ۳۷ سال سن دارم. کارشناسی خود را از دانشگاه سراسری و در رشته محیط زیست گرفته ام. تک دختر یکی از پولدار ترین مردان شهر بودم و نه به خاطر ظاهر زیبایم بلکه به خاطر ارثیه ای که به من می رسید خواستگاران بسیاری داشتم.
از میان تمامی خواستگارانم من محمد را انتخاب کردم. محمد یک بود و از لحاظ وجه اجتماعی بسیار معقول به نظر می رسید. از طرفی هم، من از شخصیت مردانه اش خوشم می آمد. کار های عقد و عروسی ما حدود ۲ ماه طول کشید و ما بعد از جشن به خانه خود رفتیم. من دوست داشتم مانند دوستان و آشنایانم برای ماه عسل به خارج از کشور بروم، اما متاسفانه شغل محمد این اجازه را به او نمی داد.
شغل همسر من بسیار عجیب بود. روز ها یا حتی بیش از دو هفته در ماموریت بود. برخی اوقات بسیار عصبی و برخی اوقات مانند یک عاشق واقعی رفتار می کرد. من تمامی کج خلقی های او را به پای خستگی و سختی کارش گذاشته بودم.
اعتیاد همسرم به تریاک
زندگی من و محمد یکسال بر همین روال گذشت، تا اینکه کم کم متوجه شدم محمد معتاد به تریاک است. می دانستم که اگر این را به پدرم بگوییم، طلاق مرا به زور از پدرم می گیرد. برای همین سکوت کردم و در خفا برای این انتخابی که کرده بودم، اشک می ریختم. چند باری به محمد تذکر دادم که او با کتک و پرخاشگری به من فهماند که کاری به کارش نداشته باشم. اما من نمی خواستم که زندگیم اینگونه سپری شود. برای همین هم مدام به او تذکر می دادم. از یک جایی به بعد دیگر محمد کاری به کارم نداشت و من نیز حال و روز خوبی نداشتم.
مدام خسته و کسل بودم. گاهی هم بدن درد داشتم. محمد در آن دوران مدام از من مراقبت می کرد و غذا هایی که برایم آماده می کرد، حالم را خوب می کردند. بعد از مدتی دوباره دعوا هایمان شروع شد. در میان یکی از همان دعوا ها محمد به من گفت که تو هم زن معتاد هستی. من حرفش را جدی نگرفتم؛ اما او اعتراف کرد که ماه هاست دارد به من تریاک می دهد تا از شر غر زدن های من راحت شود.
مشاوره ترک اعتیاد زنان
بعد از شنیدن این حرف ها و اعتیاد بانوان به تریاک دیگر طاقت نیاوردم و به خانه پدرم رفتم و تمام ماجرا را برای او تعریف کردم. همانطور که انتظار داشتم، پدرم با کمک وکیل مان دادخواست طلاق را امضا کرد و برای ترک اعتیاد من نیز، یک تماس مشاوره ترک اعتیاد زنان پزشک و یک پرستار استخدام کرد.
الان بار دوم است که به دادگاه می آیم. دیگر نمی خواهم به این مار خوش و خط و خال زندگی کنم. از نظر من او یک جانی است که ادامه زندگی با او بسیار خطرناک است.
پایان متن.
پاسخ دهید