تاریخ بروز رسانی بهمن ۳۰, ۱۳۹۷
داستان در مورد مرد کارتن خوابی است که در هنگام توهم بر اثر مصرف شیشه، دوست کارتن خواب خود را به قتل رسانده است و قبل از آن در یک کمپ ترک اعتیاد برای ترک اعتیاد اقدام کرده بود و بعد از آن اکنون پس از ۳ سال زندانی بودن، با رضایت اولیای دم مقتول آزاد شده است.
او داستان زندگیش را این چنین بیان می کند:
هیچ وقت به درس خواندن علاقه ای نداشتم. از این رو تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم. بعد از ترک تحصیل در یک قهوه خانه مشغول به کار شدم و در سن ۲۳ سالگی عاشق یکی از دختر های فامیل دور مادریم شدم. با هم او ازدواج کرده و صاحب دو فرزند دختر و پسر شدیم. احساس خوشبختی می کردیم تا اینکه به دام اعتیاد گرفتار شدم.
به دلیل محل کاری ام، افراد معتاد زیادی به آنجا رفت و آمد داشتند و من با بسیاری از آن ها دوست شده بودم. بعد از چندین بار تعارف کردن، من هم وسوسه شده و مواد مخدر را امتحان کردم. حس خوبی داشتم و مواد مرا از مشکلات زندگیم دور می کرد. استفاده از مواد کم کم به خانه ام نیز رسید. پس از تشدید اعتیادم، خانواده ام مرا طرد کردند و من هر روز بیشتر در منجلاب اعتیاد فرو می رفتم.
مصرف مواد شیشه در کنار توهم و قتل
تا اینکه با مواد مخدر شیشه آشنا شدم. پس از مصرف مواد شیشه مرا از کار اخراج کردند و من دیگر پولی برای تامین هزینه های موادم نداشتم، بنابراین خانه ام را فروختم. خانواده ام به خانه پدر زنم رفتند و من چند شبی در پارک ها سرگردان بودم، تا اینکه با مقتول هم کلام شده و او مکان کارتن خواب ها را به من نشان داد.
از آن روز به بعد با هم دوست بودیم. غذا و موادی به دست می آوریم تقسیم می کردیم ،من اکثرا پول موادم را از پسرم می گرفتم. او نیز با من شریک می شد و هر وقت به او در مورد هزینه می گفتم، تاکید می کرد که پول مرا می دهد. تا اینکه یک شب تا صبح تمام شیشه مان را مصرف کردیم. او هنوز مقداری داشت و من از او خواستم تا مقداری از آن را به من دهد، اما او امتناع کرد. من نیز که دچار توهم شده بودم، میله ای از کنار دیوار برداشته و چند ضربه به سر او زدم. خیابان خلوت بود، گمان نمی کردم کسی مرا دیده باشد.
اما روز بعد از پیدا شدن جسد و شروع شدن تحقیقات پلیس، سایر کارتن خواب ها به پلیس گفته بودند که مقتول را همیشه با من دیده اند. به همین دلیل، پلیس مرا به عنوان اولین مظنون بازداشت کرد. با مشخص شدن جرم من، اولیای دم مقتول که سال ها پیش او قاتل در کمپ ترک اعتیاد مواد را ترک کرده بود، از قصاص صرف نظر کردند و من به رای دادگاه به ۳ سال حبس محکوم شدم.
بعد از گذشت ۱ سال تازه متوجه شدم که چه بر سر زندگی و خانواده ام آورده ام. گذشتن از حکم قصاص همچون فرصتی دوباره بود، تا بتوانم اشتباهات گذشته ام را جبران کنم. زمانی که در زندان بودم، خبردار شدم که پدرم فوت کرده و مادرم به شدت بیمار است، همچنین خانواده ام به سختی امور زندگیشان را می گذرانند. از این رو از زندان که آزاد شوم، به کاری مشغول خواهم شد و با یاری خدا دوباره زندگیم را می سازم.
پایان پیام.
پاسخ دهید