تاریخ بروز رسانی اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۷
او برای تامین پول خرید مواد مخدرش پدر و مادرم را هم کتک می زد، لوازم منزل را می شکست و با ایجاد سروصدا در کوچه آبروریزی می کرد تا پدرم مجبور شود پولی به او بدهد. این وضعیت تا جایی ادامه یافت که……
به گزارش خبری وبگردی تیم مجازی ترک اعتیاد احیا زندگی و به نقل از سایت خبری رکنا بخش حوادث در ادامه ،
وقتی به بهانه کلاس فوق العاده از منزل فرار کردم کلانتری را تنها پناهگاه خودم یافتم و برای آن که در دام خلافکاران و تبهکاران گرفتار نشوم به دایره مددکاری اجتماعی آمدم تا با معرفی به بهزیستی مرا از این شرایط وحشتناک نجات دهید.دختر ۱۵ ساله درحالی که نیمی از صورتش را با گوشه چادر پوشانده بود تا کبودی های اطراف چشمش پنهان بماند در تشریح ماجرای فرارش از منزل، به کارشناس و مددکار اجتماعی گفت: پدرم کارگر است و با زحمت مخارج زندگی ما را تامین می کند. از سال ها قبل در سمنان زندگی می کردیم. اما روزهای تلخ و وحشتناک ما از زمانی آغاز شد که اعتیاد به مواد افیونی دامان برادر بزرگم را گرفت.
رفیق بازی ها و خلافکاری های او به حدی رسید که دیگر در محل زندگی مان هیچ آبرو و اعتباری نداشتیم. حتی اهالی محل به من که دختر کوچکی بودم اشاره می کردند و می گفتند «فلانی برادر همین دختر است» من هم با آن که خردسال بودم اما از شدت شرم و کنایه های دیگران خودم را در خانه حبس می کردم. برادرم همواره تا سپیده دم با دوستانش به مصرف مواد مخدر می پرداخت و تا بعدازظهر هم می خوابید.
او برای تامین پول خرید مواد مخدرش پدر و مادرم را هم کتک می زد، لوازم منزل را می شکست و با ایجاد سروصدا در کوچه آبروریزی می کرد تا پدرم مجبور شود پولی به او بدهد. این وضعیت تا جایی ادامه یافت که دیگر نتوانستیم در آن محله زندگی کنیم و به ناچار از حدود دو سال قبل به مشهد مهاجرت کردیم. اوایل برادرم آشنایی، نداشت و در خانه موادش را مصرف می کرد اما آرام آرام با رفتن به پارک ملت رفقای مانند خودش را دوباره پیدا کرد و باز روزگار تلخ ما همچنان ادامه یافت.
او حتی به من که دختری آرام و بی سروصدا بودم نیز رحم نمی کرد و با کتک زدن من پدر و مادرم را تحت فشار قرار می داد تا هزینه های خرید مواد مخدر صنعتی را از آن ها بگیرد. پدرم چند بار او را در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد شاید به زندگی بازگردد و این مواد خانمان سوز را کنار بگذارد اما او فقط ۲ یا ۳ ساعت بعد از بازگشت از مرکز ترک اعتیاد دوباره نزد دوستان خلافکارش می رفت و باز هم به مصرف مواد ادامه می داد.
او سال گذشته در فصل امتحانات آن قدر کتکم زد که دیگر نتوانستم در جلسه امتحانات شرکت کنم. او گاهی به بهانه این که غذای مورد علاقه اش را تهیه نکرده ام مرا به باد کتک می گیرد به طوری که مادرم نیز از ترس نمی تواند از من دفاع کند. روزی داخل اتاق رفتم و به فردی که تلفنی برایم ایجاد مزاحمت می کرد با صدای بلند گفتم که مزاحم من نشود!
برادرم که این جمله را شنید با همین بهانه ضربه ای با یک تکه آجر به گوشه سرم زد که داخل آشپزخانه بیهوش شدم و پس از آن اطراف چشمم کبود شد و صورتم نیز ورم کرد این درحالی است که پدرم در شهرستان کار می کند و مادرم نیز نمی تواند در مقابل برادرم بایستد . به همین دلیل از خانه فرار کرده ام و دیگر قصد بازگشت نزد خانواده ام را ندارم. شایان ذکر است پس از هماهنگی های لازم از سوی مشاور کلانتری و با دستور قضایی این دختر تحویل بهزیستی شد تا تحقیقات لازم در این باره صورت گیرد…
منبع : سایت خبری رکنا
پایان پیام.
پاسخ دهید