پنج خواهر بودیم که من کوچکترینشان بودم. هیچ کدام از ما زندگی سالمی نداشت زیرا که پدر و مادری سالم نداشتیم. پدرم معتاد بود و مادرم هم پای بساط پدرم خود را نعشه می کرد. دوران زندگی ما در ترس خماری پدر و مادرم و سرخوشی های گاه به گاه آن ها طی می شد....
امروزه اعتیاد به عنوان یک بیماری در جامعه پذیرفته شده است. بیماری که همراه با انواع بیماری های روانی بوده و برای بهبود آن نیاز به مراقبت های ویژه در کمپ ترک اعتیاد زنان با کیفیت درمانی مناسب و موارد آموزش بروز شده است. اما به راستی کدام کمپ ترک اعتیاد با این ویژگی می...
پانزده ساله بودم که پدرم فوت کرد. بعد از او اختیار زندگیم به دست برادران به ظاهر با حساسیت افتاد. آن ها هم به هر دلیلی مرا به باد کتک می گرفتند. جرات بیرون رفتن از خانه را نداشتم. نمی توانستم با دوستانم صحبت کنم و یا حتی در مسیر مدرسه مرا کنترل می کردند.مجبور...